قهر تماشاگر با سینما یک واقعیت تلخ است که با گذر زمان ابعادی نگرانکنندهتر از همیشه یافته است. برای اینکه چرا مردم کمتر به سالنهای سینما میروند دلایل بسیاری میتوان برشمرد و رسیدن به این نکته که چون فیلم خوب کم داریم مردم کمتر به سینما میروند هم گرچه بخشی از واقعیت را نمایان میکند ولی اتکای صرف به چنین مسئلهای نمیتواند منطقی جلوه کند. درواقع مجموعهای از عوامل شرایطی را رقم زدهاند که حاصلش ریزش نگرانکننده تماشاگران سینماست و با ادامه این روند شاید تا یک دهه دیگر همین مخاطب اندک فعلی هم سینمارفتن را کنار گذاشته باشد.
یکی از مهمترین عواملی که طی سالهای اخیر باعث ریزش مخاطب شده افزایش نرخ تورم است. سیر صعودی تورم با عبور از نرخ 30درصد که در یک دهه اخیر بیسابقه قلمداد میشود بر سینما نیز بیتأثیر نبوده، بهطوری که مردم بیشتر به فکر معیشت و گذران زندگی روزمره خود هستند تا رفتن به سینما و هزینههای جانبی. طبیعی است که در این شرایط تماشای فیلم در سالن برای خانوادهها مقرون به صرفه نباشد، چنان که هر ایرانی 9سال یکبار برای دیدن فیلم در سالن پا به سینما میگذارد و تقریبا سینمارفتن از برنامه زندگی ایرانیان حذف شده. برخی معتقدند پرداختن بهای بلیت سینما برای مردم در این شرایط امری غیرضروری است و بههمین علت سینما با ریزش مخاطب مواجه شده. اما عدهای نیز میگویند در حال حاضر که قیمت اقلام و اجناس مدام رو به افزایش است، نهتنها سینما ارزانترین کالای فرهنگی محسوب میشود بلکه قیمت بلیت، گذشته از مناسببودن، پایین هم هست.
بنا به گفته علی اکبر ثقفی قیمت بلیت سینما نسبت به وضعیت کلی جامعه که از نظر اقتصادی اوضاع مناسبی ندارد، معقول است. او میگوید در سینمای فعلی افرادی که از دولت بودجههای کلان میگیرند و آن را صرف تولید آثار ضعیف میکنند ضربه اقتصادی اصلی را به سینما وارد میکنند و بیشتر آثاری که در بخش خصوصی تولید شدهاند، به فروش خوبی دست پیدا کردهاند. ثقفی معتقد است که سینما مهجورمانده و نیاز به حمایت دارد چرا که سینما بهعنوان یک کالای فرهنگی با ارزش است و باید از هر زاویهای مورد حمایت قرار بگیرد. یکی دیگر از مسائلی که سینمای ایران را تضعیف کرده تکرار موضوعات و محدود ماندن به فضاها، شخصیتها و داستانهای مشابه است.
یکنواختی و عدمتلاش برای بهدست آوردن تجربیات جدید و ایدههای نو آسیب بزرگی به سینماست. ناتوانی در به نمایش درآوردن موضوعات متنوع و ضروری از عوامل اصلی عدمارتباط سینماگران با جامعه و نیازهای مخاطبان به شمار میرود. موضوعات و مضامین جذاب که مشکلات مردم را به تصویر بکشد میتواند در جذب مردم به سینماها مؤثر واقع شود.
سیدجمال ساداتیان در اینباره میگوید: علت اصلی کاهش مخاطب سینما به سوژه فیلمها مربوط میشود. وی معتقد است موضوعات باید طوری انتخاب شوند که در جذب مخاطب تأثیرگذار باشند؛ همانطور که اگر شعر یا کتابی را دوست نداشته باشیم نمیخوانیم. بهگفته ساداتیان زمانی که فیلم با مخاطب ارتباط برقرار نکند حتی اگر بلیت رایگان هم توزیع شود مخاطب به سراغش نمیرود. فیلمسازان اگر به فکر رشد سینما هستند باید در انتخاب سوژه دقت بیشتری کنند.
فاصله زیاد با روزهای اوج
بسیاری از دوستداران سینما ترجیح میدهند فیلمهای کارگردانان محبوب خود را بر پرده نقرهای سینما تماشا کنند، ولی کمکاری برخی کارگردانان مطرح در بیمیلی مخاطبان برای رفتن به سینما بیتأثیر نیست. برخی خود را بازنشسته کرده و از هنر هفتم فاصله گرفتهاند و دورادور نظارهگر اوضاع و احوال سینما هستند. عدهای نیز برای گرفتن پروانه ساخت با موانعی دست به گریبانند که همین امر باعث ایجاد وقفههای طولانی بین ساخت فیلمهایشان میشودویا درگیر ساخت آثار عظیم هستند که حضورشان را کمرنگ کرده. در این میان نیز هستند کارگردانانی که دیگر پاسخگوی توقعات مخاطبان خود نیستند و با ساخت آثار ضعیف یکی پس از دیگری نوعی دلزدگی را در مخاطبان و دوستداران سینما و آثارشان ایجاد میکنند.
با این حال سطح سلیقه مخاطبان سینما نیز نسبت به سالهای اخیر افزایش یافته و بهنظر میرسد دسترسی راحت و سریع به آثار خارجی و تماشای فیلمهای روز سینمای جهان باعث شده تا مردم انتظار و توقعشان از فیلم و سینما ارتقا پیدا کند. آگاهی و شناخت مردم نسبت به سینمایهالیوود و اروپا باعث ایجاد نوعی قیاس کیفی آثار میشود که همین امر میتواند ضربهای برای فیلمهای متوسط ایرانی محسوب شود، چرا که ساخت فیلمهای خاص و با کیفیت در رشد سلیقه مخاطبان تأثیرگذار است. در چنین شرایطی مخاطب از ساختار تکراری یا تقلیدی آثار داخلی دلزده میشود. معاون امور آثار سینمایی و سمعی و بصری سازمان سینمایی معتقد است که ریزش مخاطب، تهدیدی بزرگ برای سینمای ایران است و علت این مشکل بیتوجهی فیلمساز به مخاطب است. جلیلعرفان منش میگوید: ما همواره شاهد آثاری بودهایم که بیشتر برای صندلیهای خالی نمایش داده شدهاند و این نشاندهنده این حقیقت است که هنرمند نگاهی به مخاطب نداشته است، بنابراین فیلمی که نتواند مخاطب را به سمت سینما بکشاند بیشک فاقد استانداردهای لازم و مطلوب سینما خواهد بود، اما فیلمی که شایستگی دیدن را داشته باشد، مردم برای دیدن آن به سینماها خواهند رفت، البته ممکن است استثناهایی هم وجود داشته باشد، اما فیلمهای پرمخاطب بهطور متعارف، فیلمهایی بودهاند که هنرمند با هنرمندی خود و مدیران سینمایی با اعمال مدیریت درست خویش توانستهاند مردم را به درون سینماها بکشانند. وی معتقد است که سینما برخلاف تلویزیون به بخش خصوصی متکی است،= بنابراین در سیاستهای مدیریتی ضرورت دارد ما صنعت چرخ سینما را هم بچرخانیم و به سمت فیلمهایی برویم که هم ارزش سرمایهگذاری داشته باشند و هم رضایت مخاطبان را جلب کنند.
دور از دسترس
از دیگر دغدغههای مردم پایتخت برای تماشای فیلم بر پرده، پیمودن مسیرهای طولانی با بار ترافیک سنگین برای رسیدن به سینماست. قرارگرفتن سینماها در مناطق شلوغ و اغلب پرترافیک رفتوآمد مخاطبان سینما را با مشکل مواجه میکند. کمبود سالن نسبت به جمعیت تهران و تمرکز سینماها در مناطق مرکزی و پر ازدحام انگیزه مردم را برای تماشای فیلم در سینما کاهش میدهد. بارها به این نکته اشاره شده که ساخت سالن و پراکندگی سینماها در نقاط مختلف شهر میتواند باعث صرفهجویی در وقت و هزینه و همچنین دسترسی سریع مخاطبان به سینما شود. وضعیت سینما در سایر شهرها نیز مطلوب نیست. اکثر شهرستانها همچنان فاقد سینما هستند و برخی نیز با سالنهای کهنه و قدیمی سر میکنند. سالنهای شهرستانها نیز چندان پاسخگوی نیاز مخاطبان نیستند؛ سالنهایی که علاوه بر بافت قدیمیشان، از تجهیزات اولیه عاری هستند. اکثر مخاطبان شهرستانی هنگام خروج از سینما از وضعیت موجود راضی نیستند، چرا که نبود سیستم صوتی مناسب و تصویر خوب به فیلم لطمه وارد کرده. همچنین کمبود سالن در شهرهای کوچک باعث عدماکران همه فیلمها میشود و فیلم انتخابشده برای اکران در آن شهر ممکن است با ذائقه مردم هماهنگ نباشد که در نتیجه باعث بیمیلی تماشاگران و دوری از سینما میشود. درصورتی که با ایجاد و ساخت سالن و همچنین دادن حق انتخاب به مخاطبان، این امکان فراهم میشود تا مردم براساس علاقه و سلیقه خود فیلمی را انتخاب کنند و به تماشایش بروند.
رقبای دیگر
اگر در دهه60 سینما مهمترین و ارزانترین تفریح مردم به شمار میرفت، حالا سالهاست که شرایط تغییر کرده است. حالا سینما رفتن، هم تفریح گرانی است و هم اینکه وجه سرگرمکنندگی آن درتعداد زیادی از فیلمهای اکران شده زیر سؤال رفته است. در سال تعداد انگشت شماری از فیلمها میتوانند درصدی از مخاطبان بالقوه سینما را راهی سالنهای نمایش فیلم کنند؛ درصدی که سال به سال از آن کاسته میشود. یکی از دلایل قهر تماشاگر با سالنهای سینما حضور پررنگ رسانههای رقیب است. برخلاف دهه60 که تلویزیون در هفته نهایتا دو فیلم سینمایی و سریال روی آنتن میبرد الان شبکههای متعدد سیما تعداد زیادی فیلم و مجموعه تلویزیونی پخش میکنند. اگر شبکههای ماهوارهای را نیز لحاظ کنیم میبینیم که بخش قابل توجهی از مخاطبان به جای سینمارفتن ترجیح میدهند پای تلویزیون منزلشان بنشینند و از خوراکی که تلویزیون خودمان و شبکههای ماهوارهای به آنها ارائه میدهند، استفاده کنند؛ محصولاتی که برخی از آنها انطباقی نیز با فرهنگ و ارزشهای ما ندارند ولی ظاهرا صرف «سرگرمکننده»بودن کفایت میکنند تا مخاطبان برای استفاده از چنین رسانههایی حساسیت به خرج ندهند. نکته دیگر انبوه فیلمها، تله فیلمها و سریالهایی هستند که در شبکه نمایش خانگی عرضه میشوند. درحال حاضر فاصله اکران یک فیلم تا ورودش به شبکه نمایشخانگی آنقدر کاهش یافته که طبیعی است مخاطب ترجیح دهد برای دیدن فیلم مورد علاقهاش کمی صبوری پیشه کند. یک خانواده چهارنفره برای دیدن یک فیلم سینمایی در پایتخت با متوسط بلیت 4هزارتومان فقط باید 16هزارتومان برای تهیه بلیت سینما هزینه کند که با رفت و آمد و هزینههای جانبی دیگر این مبلغ شاید فراتر از 50هزارتومان بشود. درحالی که همین خانواده میتواند چند ماهی صبر کند تا دیویدی فیلم مورد علاقهاش را با بهای حداکثر 3هزارتومان تهیه کرده و در منزل به تماشایش بنشیند.
مشکلی برای همه
دیگر رسانه رقیب سینما، اینترنت است. جوانها درصد قابل توجهی از مخاطبان سینما را تشکیل میدهند و در حال حاضر بخش قابل توجهی از اوقات فراغت جوانها با اینترنت و شبکههای اجتماعی پرمیشود. این موضوع در حالی جالب توجه میشود که بدانیم بیش از یک دهه است که مخاطب اصلی سینمای ایران از خانوادهها به سوی جوانها تغییر مسیر داده است. در دهه60 و حتی دهه70 سینما رفتن یکی از تفریحهای اصلی خانوادههای ایرانی به شمار میآمد ولی از اواخر دهه70، این جوانها بودند که مخاطب اصلی فیلمهای ایرانی شدند؛ جوانهایی که حالا ترجیح میدهند وقتشان را با حضور در شبکههای اجتماعی، تماشای دیویدی فیلمهای روز و انبوه فیلمهایی که از تلویزیون و ماهواره پخش میشود پر کنند. مجموعه اینها باعث شده در حال حاضر سینماروها را علاقهمندان پیگیری تشکیل دهند که تقریبا هر فیلم مهم و بحثانگیزی را روی پرده سینما تماشا میکنند. این مخاطب در شرایط فعلی اگر اثری را قابل دیدن ارزیابی کند آن فیلم در تهران به فروش بین 500تا700میلیونتومان دست مییابد و اگر فیلمی به هر دلیل سروصدایی ایجاد کند با اضافه شدن یک گروه جمعیتی کنجکاو، فروش یک فیلم در تهران از مرز یک میلیاردتومان عبور میکند. این را هم باید درنظر داشته باشیم که فروشهای میلیاردی با توجه به بهای بلیت سینما، دیگر رقم چشمگیری محسوب نمیشود.
در مورد رسانههای رقیب هم باید این نکته را لحاظ کرد که شبکههای متعدد تلویزیونی، اینترنت و شبکه نمایش خانگی در سراسر دنیا وجود دارند و در کنار آنها سینماها نیز مخاطب خود را دارند. در واقع این مسئلهای عمومی است و در کشورهای صاحب سینما با وجود حضور رسانههای رقیب هنوز هم فیلم دیدن در سالن سینما جای خود را دارد در حالی که روند نگران کننده ریزش مخاطبان سینما در ایران به مرور سینما رفتن را برای ایرانیها به سنتی منسوخ تبدیل میکند به خصوص اینکه در سالهای اخیر فشارهای اقتصادی و گرانیهای روز افزون باعث شده تا حذف سینما از سبد فرهنگی خانوادهها روندی پرشتابتر به خود بگیرد. مجموعه این دلایل باعث شده هر ایرانی به طور متوسط 9سال یک بار به سینما برود و با در نظر گرفتن اینکه درصد قابل توجهی از مخاطبان فعلی سینما تماشاگران ثابت و علاقهمند هستند میتوان گفت بسیاری از ایرانیها 20سال یکبار هم پایشان را در سالنهای سینما نمیگذارند. زنگ خطر قهر تماشاگر از سالنهای سینما مدتهاست که به صدا درآمده است ولی کسانی که باید این هشدارها را جدی بگیرند، یا درگیر حاشیهها شدهاند و متن را به فراموشی سپردهاند ویا اینکه با سیاستهای غلطشان خود از جمله عوامل موثر ریزش تماشاگر هستند.